حسن نامدار

نمی‌دانم چرا این‌قدر به تو فکر می‌کنم. خاطرات زیادی با تو ندارم. من در دنیای تو وجود نداشته‌ام. در اتاق را می‌بستید. چه‌قدر دلم می‌خواسته بدانم آن‌جا چه می‌گذرد. وقتی در باز می‌شده که من میوه و چایی می‌آوردم. وارد می‌شدم. پشت میز نشسته بودید. چه می‌گفتید؟ می‌خواستم بدانم. نمی‌خواستم از اتاق بیرون بروم. شما دنیایی بودید که من هیجان کشف آن را داشتم. مثل بوی سیگار،  دستگاه ضبط مکالمه‌ی تلفنی، فیلم جن‌گیر. می‌فهمیدی نمی‌خواهم بروم. ازم می‌خواستی بمانم. نقاشی‌هایم را نشانت می‌دادم. خاطره‌ای می‌گفتی از وقتی همسن من بودی. از دیکته‌ای که همه‌اش را تا آخر درست نوشتی و معلم کلمه‌ی آخر را خوانده "اصت" و تو گیج شده‌ای که با سین می‌نویسند یا صاد؟ برادرم به تو رسانده که با سین می‌نویسند ولی تو باز نوشته‌ای اصت، و نوزده گرفته‌ای.

 

 

فردا

هیچ آلبومی، عکسی از تو ندارد

آدم‌ها این‌گونه فراموش می‌شوند

روزی که تصمیم می‌گیرند

در شهری کوچک

دور از جایی که دنیـا آمده‌اند

به پایان برسند

 

فردا چه چیزی بهتر خواهد شد؟

هیچ چیز

از تو شماره‌تلفن‌هایی بی‌نام می‌ماند

که دوستان‌ت آن را می‌گیرند

و بدرود آخر را مخابره می‌کنند؛

مادرها می‌مانند

و عکس نداشته‌ی تو در آلبوم

 

تنهایی

چاقویی‌ست برای قلب ما، که هرروز

تیزتر می‌شود

روزی آن‌را برمی‌داریم

در قلب خود فرو می‌کنیم

خود را به پایان می‌بریم

 

 

یادداشت و شعر به یاد حسن نامدار نوشته شده که در زمستان سال 1368 در شهر کوچکی در سوئد، به زنده‌گی‌ش خاتمه داده اصت.

اشتباه کن

نمی​دانم چرا سردرگم به خود می​پیچم

نمی​دانم چرا منتظر می‌مانم

فردا چه چیزی بهتر خواهد شد؟

هیچ چیز

فردا کدام لب​خند تلخ تو شیرین خواهد شد؟

قصه​ها کی از پایان به سر می​رسند؟

کی تو را تنگ در آغوش می​فشارم

و نفس نمی​کشم

تا دنیا در چشمان بسته​ام یک​لحظه زیبایی نداشته​اش را نشانم دهد؟

برگردان ترانه​ی "تو" افرا هازا "You" by Ofra Haza

YOU

 

  دیرهنگام به زنده​گی​مLate in life  

   وارد شدیYou came to me  

  و نشانی بر من And you put a sign  

  گذاشتیOn me  

  دیرهنگام در زنده​گی​م...Late in life...  

  از تو چه باقی می​ماندWhat remained of you  

  وقتی که به دامی از دروغ​ها   When you fell into  

  می​افتی؟A trap of lies

 

  تو، فقط توYou - only you  

  این عشق توستIt's your love  

  که به آن عاشقمThat I love  

  تمامی عشق تو All your love  

 

     مثل مردی  Like a man   

 که بازی می​کند Who plays the game   

 برای درمانAs a healing  

    دردهایش For his pain   

  تو بازی خود را کردی You played your game   

 دوباره و دوبارهAgain and again  

  دیوانه​وار، شوریدهCrazy - insane

 در ژرفای عشقDeep in love  

 

  تو، فقط توYou – only you  

  این عشق توستIt’s your love  

 که به آن عاشقم That I love  

  تمامی عشق توAll your love

ترانه از: Peterson 

خواننده: افرا هازا Ofra Haza

 

افرا هازا (Ofra haza) مشهورترین خواننده​ی زن اسراییل است. او کوچک​ترین فرزند خانواده​ای یازده​نفره و متولد تل​آویو است. افرا هازا در طول زنده​گی کوتاه خود، به بیش از 17 زبان دنیا (حتا عربی و ارمنی) ترانه خوانده است. او با الهام از عشقی که به فرهنگ یهود داشت، توانست به سرعت هنر موسیقیایی خود را در خاورمیانه به شهرت برساند. بسیاری او را پلی بین اسراییل و کشورهای عربی دانسته​اند. موسیقی او ترکیبی از موسیقی شرق و غرب است. آلبوم​های او در اروپا و آمریکا بارها موفق شد به آلبوم​های پلاتنیوم (بیش از پانسدهزار نسخه فروش) و طلایی برسند و چندبار جایزه​ی بهترین آلبوم سال اروپا را از آن خود کنند. 

او در سال 1997 با تاجری به نام دورون اشکنازی ازدواج کرد. آن​ها هرگز فرزندی به دنیا نیاوردند. افرا هازا در 23 فوریه سال 2000 هنگامی که چهل و دو ساله بود، به خاطر ازکارافتادن اندام​ها بر اثر بیماری ایدز، درگذشت. همسر او متهم است که وی را به ویروس HIV مبتلا کرده. افرا هازا با این​که از وجود ویروس در بدن​ش مطلع بود، اما هرگز برای درمان خود اقدام نکرد و گذاشت تا بیماری آغاز شود. مرگ او داستان غم​انگیزی​ست که طرفدارانش را شوک​زده کرد. آن​ها تا یک هفته پس از تدفین​ش از بیماری او چیزی نمی​دانستند. دورون اشکنازی در هفتم آوریل 2001 بر اثر ازدیاد در مصرف ماده​ی مخدر شیشه، جان خود را از دست داد.

منتقدین موسیقی صدای افرا هازا را بسیار نزدیک به صدایی بی​نقص خوانده​اند که توانایی اجرای چندین گونه​ی موسیقی را به آسانی دارد. [+]

 

آهنگ "تو" بدون صدای افرا هازا هیچ​چیز ندارد. صدای اوست که این آهنگ را خلسه​آور و رویایی​ می​کند. ما را به سفر می​برد. مست می​کند. می​گرداند. ملودی​های کشیده همراه ضربات کوبه​ای و صدای منحصر به فرد خواننده​ای که ملقب به صدای بهشتی است، ما را وادار به شنیدن دوباره و دوباره​ی ترانه می​کند. 

 

ویدیوی Ofra Haza Im Nin Alu 2000 در یوتیوب [+]

دانلود آهنگ "تو" “You” با صدای افرا هازا Ofra Haza . [+]

تابستان تمام نمی‌شود

همدیگر را دوست نداریم

هم دیگر خودمان را

نمی​دانیم

شاید آخرین تابستان​مان باشد

 

برای پاییز آغوش باز می​کنیم

خوش​حالیم

می​خواهیم بمیریم 

دل‌م می خواهد - برگردان ترانه‌ی یونانی Tha thela

 

Θα΄θελα

Θα΄θελα να ήμουν δυνατή

και να μ΄αγαπούσα πιο πολύ

πιο πολύ απ΄ότι σ΄αγαπώ

να μπορούσα να προστατευτώ

Θα΄θελα να ήμουν πιο σκληρή

να κοιτούσα εμένα πιο πολύ

να μην ήμουν πια το θύμα σου

να μη μ΄έπνιγε το κύμα σου

Θα΄θελα να μην υπήρχες

κι άλλο όνομα να είχες

να μην ήξερα πού μένεις

τίποτα να μη σημαίνεις

Θα΄θελα να ήσουν ψέμα

δίχως νόημα κανένα

μα έλα όμως που είσαι αλήθεια

σαν αγκάθι μεσ΄τα στήθια

Θα΄θελα να γύριζα ξανάστη σελίδα που σε γνώρισα
να τη σκίσω να εξαφανιστεί

να γλιτώσω απ΄την καταστροφή
Θα΄θελα να μην υπήρχες

κι άλλο όνομα να είχες

να μην ήξερα πού μένειςτίποτα να μη σημαίνειςΘα΄θελα να ήσουν ψέμα

δίχως νόημα κανένα

μα έλα όμως που είσαι αλήθεια
σαν αγκάθι μεσ΄τα στήθια 

 

 

despina vandi  

 

 دل‌م می‌خواهد 

 

دل‌م می‌خواهد نیرومند شوم

و خودم را بیش‌تر دوست داشته باشم

بیش‌تر از آن‌ که تو را دوست دارم

و بتوانم مراقب خودم باشم

 

دل‌م می‌خواهد بیرحم‌تر شوم

تا بتوانم به خودم توجه کنم

دیگر نمی‌خواهم یکی از قربانی‌هایت باشم

نمی‌خواهم غرق امواج تو باشم 

 

دل‌م می‌خواهد تو وجود نداشته باشی

و اسم دیگری داشته باشی

ندانم کجا زنده‌گی می‌کنی

هیچ‌چیز تو به من مربوط نشود

دل‌م می‌خواهد دروغی باشی

بی‌معنی

اما تو حقیقت داری

مثل خاری در چشم 

 

دل‌م می‌خواهد بازگردم

به صفحه‌ای که با تو آشنا شدم

آن صفحه را پاره کنم، دور بیاندازم

تا از ویرانی نجات پیدا کنم 

 

  

ترانه از: Phoebus 

 برگردان: خسرو نخعی

  

خواننده: Despina Vandi - درباره‌ی او در ویکی پدیا [+]

لینک دانلود آهنگ: [+] Despina- Vandi Tha thela  3.81Mg- 128K 

 

صدایی که این ترانه را می‌خواند، صدای عاشقی‌ست که دیگر عشق نمی‌ورزد. او در ماجرای عاشقانه‌ی خود. زجر می‌کشد و نمی‌خواهد دیگر قربانی باشد. ما نمی‌‌دانیم چرا، اما تنفر در ترانه حضور دارد؛ صدا، آرزو می‌کند کاش معشوق‌ش مثل دروغی بی‌معنی، وجود نمی‌داشت، حال آن‌که او مثل خاری در چشم است.

ترانه کوتاه، ساده و تاثیر گذار است. دسپینا وندی ترانه را با ضجه می‌خواند. واژه‌ها را از ته دل ادا می‌کند و گویی دارد شکنجه می‌شود، نفرت را در موج صدای خود هم‌راه دارد.

خدایا از کجا بیارم؟

تاکسی به مقصدم رسید. در حال پیاده شدن پرسیدم کرایه‌م چه‌قدر می‌شه؟ راننده خونسرد جواب داد: سد و بیست و هشت تومن!

.

حتا اولین‌بار هم خجالت نکشیدی 

چه بد

وقتی تابستان است

وقتی تابستان است

می‌توان صبح زود روزی تعطیل

 تا کنار پنجره‌ی خانه‌تان رکاب زد

و صورت خواب‌آلوده‌ی بی‌آرایش تو را دید

و از زنده‌گی پشیمان شد

 

وقتی تابستان است

می‌توان زیر سایه‌ی درخت کنار خیابان

لبان داغ و شیرین از بستنی تو را بوسید

و با زبان آدامس‌ت را تو کشید و جوید

 

وقتی تابستان است

می‌توان از داربست کنار خانه‌تان چهارطبقه بالا آمد

و از پنجره‌ی اتاق به تخت خوابت لغزید

و تا صبح در آغوش تو و ترس بیدار شدن پدرت گذراند

 

وقتی تابستان است

می‌توان خود را از بالکن به پایین انداخت

و همه‌چیز را تمام کرد

می‌توان دست لای موهای تو کرد

و اسم شامپوت را پرسید

می‌توان وارد بورس جهانی شد

و نیمی از زنده‌گی را باخت

می‌توان چشم‌های تو را دنبال کرد

و باقی‌مانده را به باد داد

 

و قتی تابستان است

می‌توان آمد و به تو گفت

که به دردم نمی‌خوری

خداحافظ

از صدای خنده‌ی تو آوای کوبه‌ی هزاران طبل شنیده می‌شود

این صدای عشاق توست که برایت  می‌خوانند.

با آرامش

آدمی تنـها در خانه‌ی خود می‌تواند با آرامش بریند.

-دکتر، مشکل من اینه که به محض فهمیدن چیزی، ولش می‌کنم. 

-خب، ولش نکن. 

-آها. همینه!