دست‌م را نگیر

توی چت هزاربار بغل‌ش کرده بود. هزاربار بوسیده بودش. وقتی هم‌دیگر را دیدند، خواست دست‌ش را بگیرد. نگذاشت. پرسید چرا؟
-اون توی چت بود عزیزم. حداکثرِ کاری که باید می‌کردم فشاردادن چندتا دکمه بود.
یادش آمد که هزاربار هم از او جمله‌ی دوست‌ت دارم را شنیده.

ستاره‌ی پارتی

می‌دانم که رقص‌ت حرف ندارد. می‌دانم که همیشه آخرین مدهای لباس ایتالیا را می‌پوشی. می‌دانم که در همه‌ی پارتی‌ها دعوتی. می‌دانم که همه دارند درباره‌ی شلوارچرمی قرمزت حرف می‌زنند. می‌دانم که همه‌ی دخترها مرده‌ی یک‌دقیقه با تو رقصیدن‌ند، ولی چرا وقتی فلاشر‌ها خاموش می‌شوند، هیچ‌کس حاضر نمی‌شود گفت‌و‌گواش را با تو بیش‌تر از دو دقیقه ادامه دهد؟

ببخشید که پرسیدم

-گٍردش کنید، گٍردش کنید،… یکی بیاد وسط. مثلاً جشن‌تولده، آهااان...
-آقا، اون‌دختر تاپ‌نارنجیه رو می‌بینی اون گوشه؟
-کدوم؟
-هم‌اون که همه‌جاش بیرونه. کنار ستون وایستاده.
-خب؟
-نمی‌دونی، پسر هردفعه پشت‌م رو زخمی می‌کنه. البته الان کوتاهشون کرده. نمی‌شناسیش؟
-چرا،… خواهرمه.

از بهشت بیرون‌م نکنید

هم‌این الان من یک تکه چوب سی‌گرمی را خوردم. باورکنید چوب بود، فقط اسم‌ش را گذاشته‌اند سیب.

دکمه‌ای جاافتاده

-یادته پارسال که برف می‌اومد باهم از رو ریل قطار گذشتیم؟
-آره، آره، چه‌روز قشنگی بود.
-یادته یه گلوله برف ریختم تو یقه‌ی لباست؟
-وای، هنوز که فکرشو می‌کنم تنم یه‌جوری می‌شه.
-موهاتو تازه های‌لایت کرده بودی. یه ژاکت صورتی تن‌ت بود.
-تو هم یه کلاه‌بافتنی سفید گاوارنی سرت بود. چه‌قدر بهت می‌اومد.
سکوت. بعد از چند دقیقه:
-راستی، اسم‌‌ت چی بود؟

برای دختری که در کلاس داشت شاخ درمی‌آورد که می‌شناسیم‌ش

-تو اسم‌ت بی‌تا نیست؟
-چی؟ بچه‌ها ساکت. لباسم چی شده؟
-نه!، ببین منو، تو اسم‌ت بی‌تا نیست؟
-چرا،... شما منو از کجا می‌شناسین؟
-رنگ سقف مغزپسته‌ای نبود؟

بالاترین سطح؛ هفتاد و پنج

باشه، فکر می‌کنم باید باهاش کنار بیایم. آره، اشکالی ندارد اگر شوهرت را بیش‌تر از من دوست داری، ... فقط حالا ترک‌م نکن. حالا ترک‌م نکن.

نمی‌خواست‌م بفهمی گریه کرده‌ام

تصویر یک: بغل‌ش می‌کند. می‌بوسدش. موهایش را نوازش می‌کند. به‌ش می‌گوید دوست‌ش دارد و از او هم‌این را می‌شنود.
تصویر دو: تاریکی. گوشه‌ی اتاق. شلوارجین یخی. زانوها در بغل. به تصویر یک فکر می‌کند و اگر صدای موسیقی را کم کنید، صدای‌ش را می‌شنوید.

-خسرو مربای اختاپوس می‌خوری؟
-نه ممنون، دارم شاخ کرگدن می‌خورم. می‌خوای؟
-نه، می‌دونی که من از غذای خشک چندان خوشم نمی‌آد.

نمی‌توانی به من دست بزنی

-تو از کدام خانه می‌آیی دختر گندم‌گون؟
-از صحرای غرب، آقا.
-تو از کدام خانه می‌آیی پسر چشم‌سیاه؟
-از رود نیل، آقا.
-و تو از کدام خانه می‌آیی؟
-Az khaaneyeh sefr –o- yek.

کمک‌م کن

تو آبی، من قایق. اگر طوفان شد، نجاتم نده. می‌خواهم غرق شوم.