پسر گفت:
-من هروقت که باهات هستم، احساس خوبی دارم.
-می‌دونم... ولی من بیش‌تر می‌خوام.
-بیش‌تر یعنی چی؟
-یعنی همه‌ی تو رو می‌خوام. نمی‌خوام که فقط از من خوش‌ت بیاد. می‌خوام در تملک من باشی.
این را مرد گفت.

مرگ در دنیای حقیقی

اگه مامان‌م به‌ت گفته از این شهر رفتم، باور نکن. اگه شنیدی که دیگه نمی‌نویسم، باور نکن. اگه فهمیدی که توی آسایش‌گاه روانی بستری شدم، باور نکن و اگه دیگه آن‌لاین نشدم، لطفاً بازهم برام آف‌لاین بگذار. من هیچ‌وقت دیوانه نمی‌شم، باور کن. هرچی به‌ت گفته‌ن دروغه. روانی خودشونن. اگه همه‌جا رو گشتی و بازهم پیدام نکردی، توی گوگل سرچ‌م کن.

برو هم آن ‌‌جا‌ که بودی

دقیقا وقتی که رو به روی تلوزیونی که روی شبکه x.x.l تنظیم بود, افتاده بود و داشت جوراب شلواری ش را با انگشتهایش مالش می داد , پدرش در را باز کرد. 


شب از دست دادن

شبی که بکارت‌ت را از دست دادی، یادت هست؟
“آه… آه…“
چرا اسم‌ش را صدا نمی‌زدی؟ منتظر چی بودی؟
“هاآه…”
آسان‌تر از آنی بود که فکر می‌کردی، نه؟

بگذار این داستان را تمام کنم، بعد باهات حرف می‌زنم

-هولم بده.
-نمی‌تونم.
-چشمات رو ببند.
-نمی‌تونم.
-یک‌لحظه هم طول نمی‌کشه. محکم بزن رو پشت زانوهام.
-حالم خوب نیست.
-بندازم پایین.
-بیا از این‌جا بریم.
-هولم بده.
-تو رو خدااا.

نیروانا در کلاس دویست و شش

فکر میک زدن ناخن‌های لاک‌زده‌ی پای نیروانا در سندل بند‌دار. احتمالاً ‌اگر او تا پایان ترم در کلاس باشد، این فصل افتاده‌م.

-رو؟
-تو.
-اوف‌ف.
-وای‌ی‌ی.

درخت بداخلاق

قد من از درخت بلندتر است؛ این‌جا روی بالکن طبقه‌ی سوم. دیشب با او حرف می‌زدم. از دود ماشین‌ها گله می‌کرد و از صدای بلند ظبط من. گفتم:
-فکر می‌کردم گیاهان از موسیقی خوش‌شون می‌آد.
-در حقیقت این‌طوره. ولی نه از اون آهنگ‌هایی که تو گوش می‌دی.

آگاهی در مرحله‌ی چهارم از پروژه‌ی نم‌ناک کردن

نگران پیدا شدن چروک‌های لایه‌لایه‌ی زیر شکم‌ت نباش. من از پشت وارد می‌شوم.

چه‌طور کلیپ می‌سازم؟

پانزده‌تا گیلاس را می‌بریم لب دریا می‌گوییم کمی تکان‌تکان بخورند. بعد مقداری عروسی بازی و شلوارک و بدن خیس و تیتراژ و
-بچه‌ها بریم واسه پخش.

راه تسخیر من

به‌م خیانت کن تا دلیلی داشته باشم برای دوست‌داشتن‌ت.