حلزون

لباس نارنجی‌ت رو می‌پوشی که بری

و قبل از این‌که من، خزیده روی زمین، به پات برسم

تو درو بستی

(در حالی‌که یه دست‌ت توی کیف دنبال فندک واسه سیگار گوشه‌ی لب پیدا می‌کنه)

کشف معدن

جذابیت شهوانی یک آنی

با بوی مست‌کننده‌ی قهوه

هنگام نوشیدن مایعی لب‌سوز

 

دامن تیره‌ی چرخان

بازوهای سپید و رقصان

چشمان‌ت دو تکه ذغال معدن هستند،

و موهایت آبشار آن.

جلو بیا و راه آن معدن را به ما نشان بده.

بیا و با بوسه‌ای نام‌ت را پیش ما فاش کن.

بانوی هزارساله

بانوی هزارساله

ما را با خود به معبدت ببر

بگذار تا در تابوت مخملی کنار تو دراز بکشیم

و به کربن تبدیل شویم.

به کربنی که تو از آن ساخته شده‌ای.

آخرین‌باری که به ماه دست زدی؟