کمرش را گرفتم و کون لخت و بزرگش را گذاشتم روی لبهی میز. پاهای چاق و آویزانش به زمین نمیرسیدند. دوباره زوزهای شهوانی کشید. پستانهایش مثل دو تا کیسه شیر تا نزدیک ناف آویزان بودند. وقتی که واردش شدم، احساس میکردم دارم کیرم را توی یک لاشهی گاو فرو میکنم؛ مجموعهای گوشت یکپارچه، دارای سوراخی در میان.
این دیگه چه پوزیشنی است؟!! تناقض داره.
نمی دانم بالا خره کی تو خسته می شی .از این زندگی و از این متنهایی که همه یک رنگ دارند .از این خواننده ها که همه مثل همدیگرند . با زندگیت چی کار می کنی؟ با خودت .
من مطمئنم که تو یه چیزی داری توی اون دلت .فقط این ذهن هرزت اگر خفه بشه .
بگم اسکارلت رو بیارند برات؟؟؟؟ نه بابا این تویی که من می شناسم ؛ اگه لاغر بود هم یه حدیث دیگه ای براش میبافتی!
بویِ لذت جنسی نمیدهد، بیشتر نوعی ارضا. تسلیم کردنِ کسی که بالاتر است؛ چیزی شبیهِ ادیپ./ صحنهسازیت عالیست. موفق باشی