داستانگو دو را برای کاربران اینترنتی که شاید حوصله و وقت کمی دارند راه انداختم، با این هدف که هرکس وبلاگ را باز میکند، دستکم یک مطلب را بخواند.
داستان گو نام نشریه ای بود که به همراه دوستانم در تهران به راه انداخته بودم. ولی پس از دوشماره چاپ از فعالیت بازماند.
This is khosro nakhaei's Page.
I'm a Persian Writer, translator and photographer.
Dastangoo, was the name of a magazine that I published in tehran somedays.
ادامه...
کجا بودی وقتی کنار سطل آشغال مغزم از کار افتاد؟ آرنجم روی کابینت آشپزخانه سر خورد و ریموتکنترل از دستم افتاد. داشتی کدام شبکهی تلویزیونی را عوض میکردی؟ کدام صفحهی روزنامه را ورق میزدی؟ آخرین دستور عصبی صادر نشد و گربهی ناز همسایه گفت: میـو.
khosro nakhaei
سهشنبه 20 مردادماه سال 1383 ساعت 04:15 ق.ظ
ز.م.پاریزی
سهشنبه 20 مردادماه سال 1383 ساعت 09:37 ق.ظ
سلام آقای نخعی.اگر به خواهم به صراحت بگویم نوشته از یک بعد قابل ارزیابی است آنهم تغییر زاویه دید است. سه زاویه دید متفاوت،اول شخص،دوم شخص، سوم شخص .بسیار زیبا در پشت سر هم آمده بودنداما حیف که فضای ایجاد شده فضای یک قصه نیست و به سمت عمل نمی رود.
میدونستی حسین پناهی هم کنار سطل آشغال قلبش واستاده ؟ بنده خدا میگن میخواسته زباله ها رو بذاره بیرون همون جا سکته کرده افتاده و تا چهار روز کسی خبر نداشته ! خداوند همه ما را غریق رحمت خویش فرماید آمین
سلام چرت و پرت های قشنگی نوشتی به ما هم یه سر بزن
من می گم تو انگار حالت خوب نیست می گی نه
سلام آقای نخعی.اگر به خواهم به صراحت بگویم نوشته از یک بعد قابل ارزیابی است آنهم تغییر زاویه دید است. سه زاویه دید متفاوت،اول شخص،دوم شخص، سوم شخص .بسیار زیبا در پشت سر هم آمده بودنداما حیف که فضای ایجاد شده فضای یک قصه نیست و به سمت عمل نمی رود.
میدونستی حسین پناهی هم کنار سطل آشغال قلبش واستاده ؟ بنده خدا میگن میخواسته زباله ها رو بذاره بیرون همون جا سکته کرده افتاده و تا چهار روز کسی خبر نداشته ! خداوند همه ما را غریق رحمت خویش فرماید آمین
نوشته ی خوبی بود . از دستت در رفته احساساتی نوشتی.
قشنگ بود همین
برای حسین پناهی نوشتی آره؟
سلام. من که سر در نیاوردم!!!!!!!!
من نمیدونستم کنار سطل آشغال این اتفاق برات افتاده.
KHOOB......
آخی....چه گربه نازی:*
اخرین دستور عصبی!!من همیشه بیم دارم مبادا اخرین دستورعصبی مرا به یاد هستی بیندازد...به یاد هستی خودم ودیگران...
عجیب بودوپرازچراهای بی پاسخ...