داستانگو دو را برای کاربران اینترنتی که شاید حوصله و وقت کمی دارند راه انداختم، با این هدف که هرکس وبلاگ را باز میکند، دستکم یک مطلب را بخواند.
داستان گو نام نشریه ای بود که به همراه دوستانم در تهران به راه انداخته بودم. ولی پس از دوشماره چاپ از فعالیت بازماند.
This is khosro nakhaei's Page.
I'm a Persian Writer, translator and photographer.
Dastangoo, was the name of a magazine that I published in tehran somedays.
ادامه...
گوزن به لاکپشت گفت: هه! پاهات اینقدر کوتاهه و لاکت ابنقدر سنگین که اصلاً نمیتونی از جات جم بخوری. ولی من میتونم شست کیلومتر در ساعت بدوام. -کجا؟ شست کیلومتر در ساعت به کجا میخوای بری؟
khosro nakhaei
یکشنبه 21 تیرماه سال 1383 ساعت 07:02 ق.ظ
پیش لاکپشت بعدی، گرگ بعدی، شیر بعدی، چراغ قرمز بعدی، دریاچه و دشت و جنگل بعدی... اگر زنده ماند برمیگردد و باز از لاکپشت میپرسد عجب! تو هنوز همینجایی؟!! نباید با عجله رفت، اما بین رفتن و ماندن هم کلی فاصله است.
کـار ٫ نــان و آزادی: همانطورکه میدانید درصد عظیمی از حمعیت ایران را قشر حوان و تحصیل کرده تشکیل میدهد و شما عزیزان چه زن و چه مرد همیشه طی مدت ۲۵سال که ایران توسط یک نفر به گروگان شده است٫در حال تلاش برای دست آوردن کـار و نـان و آزادی هستید مسکن هم بماند ٫ تا کی تحمل ؟ تا کی فقر گرسنگی وبیکاری؟آیا بعد از گذشت ۲۵ظلم وستم توسط زژیم طالبانی حمهوری اسلامی باید منتظر بود ایرانی به کل ویران داشته باشیم یـابایـــد فریــاد زد رفـــرانــدوم٫رفـــرانــدوم (بــا نظارت نیـــروهای سازمان ملل).
ابدیتی مغموم که کائنات را در بر گرفته است تمام نمی شود - رنگ نمی بازد - عوض نمی شود - آن چه شکل می گیرد مرگی ست - که هنوز نمی دانیم - فرای آن ابدیت وسیع - دست می یازد یا نه - و همین وا می داردمان تا ( سلانه سلانه ) بی هیچ عجالتی راهی را طی کنیم که انتهایش را می دانیم - ما -اکنون - -شاید- به معجزتی دلخوشیم - معجزتی که می رود تا اسطوره ی ابدیت را در هم بشکند - ...
می گویند شیشه ها احساس ندارند اما وقتی روی شیشه ای بخار گرفته نوشتم دوستت دارم آرام
با سرعت شصت کیلو متر به طرف دکتر
حیوونکیییییییی!!!!!
به جایی که گرگ دندان هایش را تیز کرده
جالب بود.
پیش لاکپشت بعدی، گرگ بعدی، شیر بعدی، چراغ قرمز بعدی، دریاچه و دشت و جنگل بعدی... اگر زنده ماند برمیگردد و باز از لاکپشت میپرسد عجب! تو هنوز همینجایی؟!! نباید با عجله رفت، اما بین رفتن و ماندن هم کلی فاصله است.
کـار ٫ نــان و آزادی: همانطورکه میدانید درصد عظیمی از حمعیت ایران را قشر حوان و تحصیل کرده تشکیل میدهد و شما عزیزان چه زن و چه مرد همیشه طی مدت ۲۵سال که ایران توسط یک نفر به گروگان شده است٫در حال تلاش برای دست آوردن کـار و نـان و آزادی هستید مسکن هم بماند ٫ تا کی تحمل ؟ تا کی فقر گرسنگی وبیکاری؟آیا بعد از گذشت ۲۵ظلم وستم توسط زژیم طالبانی حمهوری اسلامی باید منتظر بود ایرانی به کل ویران داشته باشیم یـابایـــد فریــاد زد رفـــرانــدوم٫رفـــرانــدوم (بــا نظارت نیـــروهای سازمان ملل).
به کجا چنین شتابان/ گون از نسیم پرسید/دلم من گرفته زین جا/هوس سفر نداری ز غبار این بیابان/........!
از طرف پرش که نگاه کنی میبینی که رفتن کلا لذت ناکه!(حتی اگه بی مقصد باشی!)
به کجا چنین شتابان ؟؟؟ گون از نسیم پرسید ... / پس بنابراین من نباید دنبال خطوط اینترنتی dsl بگردم . با ۷۶۸ bps کجا میخوام برم ؟؟؟/ موفق باشی
إإإإ! یه نفر دیگه هم شعر کدکنی رو نوشته ! قسم میخورم ندیده بودم کامنتش رو !!!
ابدیتی مغموم که کائنات را در بر گرفته است تمام نمی شود - رنگ نمی بازد - عوض نمی شود - آن چه شکل می گیرد مرگی ست - که هنوز نمی دانیم - فرای آن ابدیت وسیع - دست می یازد یا نه - و همین وا می داردمان تا ( سلانه سلانه ) بی هیچ عجالتی راهی را طی کنیم که انتهایش را می دانیم - ما -اکنون - -شاید- به معجزتی دلخوشیم - معجزتی که می رود تا اسطوره ی ابدیت را در هم بشکند - ...
jomle akharesho faghat bayad ba sedaye khodet tasavor kard ke maze bede, ba oun riz khandidanet dar heyne goftanesh