داستانگو دو را برای کاربران اینترنتی که شاید حوصله و وقت کمی دارند راه انداختم، با این هدف که هرکس وبلاگ را باز میکند، دستکم یک مطلب را بخواند.
داستان گو نام نشریه ای بود که به همراه دوستانم در تهران به راه انداخته بودم. ولی پس از دوشماره چاپ از فعالیت بازماند.
This is khosro nakhaei's Page.
I'm a Persian Writer, translator and photographer.
Dastangoo, was the name of a magazine that I published in tehran somedays.
ادامه...
روبهروی درِ بستهی اتاقش روی زمین نشست و وسط پایش را از روی شلوارجین مالش داد و به اسم ژلهای که روی در، با خطی زیبا نوشته شده بود، نگاه کرد. وقتی به اندازهی کافی به هیجان آمد، شلوارش را پایین کشید و آبش را روی اسم پاشید.
khosro nakhaei
دوشنبه 15 تیرماه سال 1383 ساعت 04:02 ق.ظ
خودش بود /. همیشه وقتی به هیجان می رسم همه چیز را به کثافت می کشم ... کثافتی که انزال نیست - که شهوت نیست ...شاید تنها تصویر گنگی از کودکی باشد که با سکوت نفرین شده اش - ابقا نسلی را به سخره می گیرد - و رویش کثافت می کند - ...
dstat drd nkond bema ham sry bezan
حسرت به دلم کچل خدیجه....
سلام / نمیفهمم ! اسم ژله ای ؟ روی در؟ شاید هومن حقیقت میفهمه فقط :D /موفق باشی
خودش بود /. همیشه وقتی به هیجان می رسم همه چیز را به کثافت می کشم ... کثافتی که انزال نیست - که شهوت نیست ...شاید تنها تصویر گنگی از کودکی باشد که با سکوت نفرین شده اش - ابقا نسلی را به سخره می گیرد - و رویش کثافت می کند - ...
وای چه کثافت کاری...اه...حالا نمیشد هیجانشو با یه چیز دیگه بریزه بیرون؟؟!!