نه به آن پسر

ولی تو از من خوش‌ت نمی‌آد. هرکاری هم که بکنم. تو منو دوست نداری. تو عوض نمی‌شی. همیشه هم‌اینی. اگه دوباره بهت تلفن کردم، خواستم خودم رو از یه فوبیا نجات بدم. می‌دونم که اون پسر رو دوست داری. می‌دونم که برای اون پسر ذره‌ای اهمیت نداری. می‌دونم که اون پسر تو رو می‌بوسه، می‌لیسه، می‌کنه. ولی تو عوض نمی‌شی. همیشه هم‌اینی. حتا اگه سدسال دیگه هم بهت برسم، تو باز هم‌این رفتار و با من می‌کنی.
تو اصلاً دختر خاصی نیستی. از معمولی هم پایین‌تری. با قد سد و شست، تو یه مهمونی، کی به‌ت توجه می‌کنه؟
فقط اشکال این‌جاست که تا حالا هیچ دختری به من نگفته نه. ولی تو
توی آشغال
پتیاره
کثافت،
ولی تو گفتی.
نظرات 16 + ارسال نظر
سرمه یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 04:02 ق.ظ http://avayeatash.blogsky.com

صد رو اینجوری می نویسنا....شصت رو هم اینجوری...اون شست مال دسته

سیاوش یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 04:49 ق.ظ http://sogand-ke.blogsky.com

یادمه یک روز گفتی کتاب می خوای منتشر کنی که توش داستان باشه...ولی نمیدونم این کلمات رو اجازه میدن توش باشه...جالبه

گلناز یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 05:32 ق.ظ http://petunia.persianblog.com

هرکثافتی هم ارزش نوشتن نداره.مگه تو یه کثافت چی دیدی؟

آلوچه یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 07:11 ق.ظ http://ghareghurut12.persianblog.com

آخ آخ آخ ..مشگل از همون نه شنیدن شروع میشه !

همشهری یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 09:22 ق.ظ

چرت بود.

بی بی گل یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 09:54 ق.ظ http://sard.blogspot.com

چی بگم والا خودت میدونی حالا بگه نه یا اره تو که می دونی ارزش نداره چه فرق داره؟!

[ بدون نام ] یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 03:19 ب.ظ

سلام آقای نخعی ،من در مورد نوشته های شما و خیلی از دوستان دیگر داستان نویس نظرات و نقدهای زیادی دارم که به دلایل خیلی زیاد از نوشتن آنها معذورم . من همه آنها را برای خودم روی نوار ضبط میکنم و اگر شما مایل باشید بعد از چاپ آ نها را در اختیار شما و بقیه دوستان میگذارم.در پایان آقای نخعی سعی کن همیشه خودت باشی و بعد همه چیز رو همانطور که خودت میبینی بنویس(چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید)

شادی یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 08:59 ب.ظ

نه نقطه ضعف پسراست نه؟:

مرغ دریایی یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:57 ب.ظ http://www.behtarineman.persianblog.com

شاید هم این نه گفتن فقط یک استراتژی باشه.

بهار دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:09 ق.ظ

نه نه نه نه نه .... نه شنیدن لیاقت میخواد که حتما تو داری .
این متن تکراری بود . خسرو خودت باش قبل از اینکه کم بیاری (چشمها را باید شست ... با همه مردم شهر زیر باران باید رفت)

خاموش دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 01:53 ق.ظ http://lightbluee.persianblog.com/

یک برش تلخ از واقعیت

بهاره خلیقی دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:39 ب.ظ http://mabhot.persianblog.com

اولا کجایی؟
دوما سوژه تکراری بود.
سوما سیر نزولی پیش گرفتی.

محسن دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 08:08 ب.ظ http://digitalkelk.persianblog.com

یاد یکی از داستان های ماکسیم گورکی افتادم. (قسمتی از یک نامه) به گمانم. به هر حال برعکس بقیه که زیاد خوششون نیومده من خوشم اومد.

فریاد خاموش سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 07:22 ق.ظ http://fariadekhamoosh.persianblog.com

ok ..همینه ..

خشت زن چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 10:30 ق.ظ http://kheshtzan.persianblog.com

فعلا ۱-۰ به نفع تو...!

شقایق(بربادرفته) چهارشنبه 10 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 10:29 ب.ظ http://shaghayegh.persianblog.com

ممنون ... کامنتتو خوندم ... شاید یه روز برگشتم ... شاید ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد